درباره كتاب 'روزی که چشمهای گربهام رنگی شد':
راوی داستان یک گربه کشیده، اما گربهاش خوشحال نیست. برای همین هم راوی اسم گربه را "اخمو" گذاشته. او همهی سعیاش را میکند تا گربه خوشحال و "چشمهایش رنگی" بشود، اما هر کاری میکند فایدهای ندارد. او اول برایش یک دم مثل میمون میکشد تا بتواند روی شاخههای درخت تاب بخورد. بعد برای اخمو یک خرطوم میکشد تا بتواند مثل فیلها آببازی کند. او برای گربه بال میکشد تا بتواند مثل پرندهها پرواز کند، برایش باله میکشد تا مثل ماهیها شنا کند ... اما هیچکدام از اینها اخمو را خوشحال نمیکند. تا اینکه بالاخره راوی برای اخمو گربهی دیگری میکشد تا با او دوست بشود. حالا وضع تغییر میکند و چشمهای اخمو رنگی میشود!
(گروه سنی مخاطب این کتاب در شناسنامه آن "ب" و "ج" درج شده)