درباره كتاب 'نامهای از پکن':
کتاب داستان زنی امریکایی است که با یک مرد دورگه چینی-امریکایی ازدواج میکند، با او به پکن میرود و اندکی بعد از انقلاب کمونیستی چین به اصرار همسرش به همراه پسرش راهی امریکا میشود. در امریکا با عشق به همسر و فرزندش زندگی خلوتی را برمیگزیند و تنها دلخوشیاش نامههایی است که هرازچندگاه از همسرش دریافت میکند، تا اینکه ...
داستان با این جملات آغاز میشود:
"امروز بیست و پنجم سپتامبر 1950 است.
من در این درهی زیبا که در کوهستانهای ورمونت واقع است به دنیا آمدهام، دوران کودکیام را همین جا گذراندهام، از روی دریاها گذشتهام، سرزمین معشوقم را وطن خود دانستم. ولی با تمام عشقی که بین ما وجود داشت، هنگام جنگ آنها به چشم یک خارجی به من نگاه میکردند، ناچار مجددا به درهی زادگاه خود مراجعت کردم.
نیم ساعت پیش از جادهای که در اطراف آن افراهای قرمز و طلایی سر به فلک کشیده و تشکیل طاق نصرتی داده است گذشتم، تا به استقبال پستچی بروم. او فقط هفتهای سه بار با این نقطهی دورافتاده در کوهستانهای ورمونت میآید و من هفتهای سه صبح بیقرار و نگران از خواب بیدار میشوم. به امید اینکه شاید نامهای از پکن بیاید، نامهای از ژرار! ..."