درباره كتاب 'جستارهایی در باب عشق':
نویسنده در متنی نیمهداستانی نیمهفلسفی به موضوع ارتباط عاشقانه بین زن و مرد پرداخته است. راوی (طرف مذکر ارتباطی که کتاب درباره آن صحبت میکند) به مراحل مختلف عشق انسانی میپردازد. نویسنده در مرور ویژگیهای عشق تلاش میکند تا با نگاهی هم احساسی و هم روشنفکرانه به موضوع بپردازد. در جای جای متن اشاره به نقلقولهایی از ارسطو، کانت، نیچه و دیگر متفکران غربی درباره موضوع به چشم میخورد.
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"ما در زندگی عاشقانهمان بیش از هرچیز به دست تقدیر نیازمندیم. اگر آرزو کنیم یا باور داشته باشیم (برخلاف تمام قوانین عصر روشنگریمان) که روزی دست تقدیر ما را برابر مرد یا زنی قرار میدهد که خوابش را میدیدهایم، آیا مرتکب گناه شدهایم؟ آیا مستحق نیستیم، با گونهای باور خرافی، آرزو کنیم سرانجام به موجودی بربخوریم که مرهم تمام رنجهای ملالآور ما باشد؟ هرچند ممکن است دعاهای ما هرگز مستجاب نشود، یا روابط درکنشده مشترک ما پایانی نداشته باشد، اگر آمدیم و عرش کبریایی بر ما دل سوزاند (و دعایمان مستجاب شد)، آیا واقعا باید بپذیریم که این ملاقات با شاهزاده یا شاهزادهخانمی که بر ما ارزانی شده فقط برحسب تصادف بوده است؟ آیا نمیتوانیم برای یکبار هم که شده منطق را کنار بگذاریم و این (موهبت الهی) را بخشی اجتنابناپذیر از تقدیر عاشقانهمان بخوانیم؟ ..."