در صفحه 33 کتاب میخوانیم:
"در اینباره سئوالاتی هست که در تاریخ خودش از جنابعالی خواهم پرسید. در اینجا بفرمایید در مجموع چند کارخانه و شرکت را تحویل گرفتید؟
الان آمار دقیق یادم نیست. فکر میکنم بیش از هشتصد شرکت اعم از کشاورزی، عمران و ساختمان و غیره در بنیاد بود. دیدم بسیاری از این شرکتها که فکر و وقت و امکانات بنیاد را میگیرد سرکاری است و خاصیتی ندارند. عدهای را گذاشتم رسیدگی کردند و چهارصد تا از این شرکتها را زیانده و مستحق تعطیل کردن تشخیص دادند. جایی را به اسم مرکز تصفیه شرکتها درست کردم، این چهارصد شرکت را دست آنها دادم تا بعد از تسویه حساب منحل شوند. به طور مثال شرکتی به نام شرکت اتوبان کرج-قزوین که مال یکی از طاغوتیها بود، قرارداد ساخت این اتوبان را با وزارت راه بسته بود، اتوبان هم ساخته و افتتاح شده بود و دیگر کاری نداشت. با این حال، هر چند وقت یک لودری، بولدوزری، کامیونی را میفروختند و به کارکنان میدادند. پرسیدم: "چرا این شرکت را تعطیل نمیکنید؟" …"