درباره كتاب 'دوازده سال بردگی':
سالومون نورثاپ سیاهپوستی آزاد است که با همسر و فرزندانش در نزدیکی نیویورک زندگی و با نواختن ویولن امرارمعاش میکند. دو سفیدپوست طماع او را اغفال، از خانهاش دور کرده و میربایند، سپس او را بیهوش کرده و به عنوان برده میفروشند. او وقتی به هوش میآید، خود را در غل و زنجیر میبیند …
کتاب دوازده سال بردگی داستانی دربارهی انسانیت و آزادی است. داستان زندگی مردی است که در جستجوی یافتن راهی برای دوستی و صلح در دنیایی هرج و مرجزده گام برمیدارد. این ماجرا، تنها سرگذشت یک نفر نیست، بلکه تراژدی میلیونها انسانی است که روحشان سرکوب شده و آزار دیدهاند. (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"از آنجا که من آزاد بهدنیا آمدم، و بیش از سی سال از نعمت آزادی در ایالتهای آزاد بهرهمند بودم، و بعد دزدیده شدم و به عنوان برده فروخته شدم، تا اینکه خوشبختانه بعد از دوازده سال در ماه ژانویه سال 1853 آزادیم را دوباره بهدست آوردم، به نظر میرسد زندگی من و رویدادهای آن برای عموم جالب باشد.
از وقتی که آزاد شدهام، متوجه علاقهی رو به گسترش ساکنان ایالت شمالی به مسالهی بردگی شدهام. داستانهایی درباره جنبه خوشایند و ناخوشایند بردگی نوشته شدهاند که به شکل غیرمنتظرهای رواج پیدا کردهاند، و تا جایی که فهمیدم، به شدت مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند.
من فقط میتوانم بردگی را همانطور که خودم مشاهده کردم، آن را بر مبنای تجربیاتم، توضیح دهم. هدف من، بیان صریح و صادقانه حقیقت است، یعنی شرح زندگیم بدون اغراق. نتیجهگیری را به عهدهی مخاطبان میگذارم، حتی اگر داستانهایی که دربارهی بردگی گفته شدهاند از خطاهایی بیرحمانهتر یا محدودیتهایی شدیدتر بگویند. تا جایی که میدانم، اجدادم در رود آیلند برده بودند ..."