درباره كتاب 'خدمتکار و پروفسور':
داستان از زبان "خدمتکار" روایت میشود. او و پسرش "جذر" مواظبت از "پروفسور" را برعهده دارند. "جذر" اسم واقعی پسرک نیست. این اسم را پروفسور روی پسربچه گذاشته چون موهایش او را به یاد علامت رادیکال میاندازد!
پروفسور در یک تصادف بشدت آسیب دیده و به همین خاطر حافظهی کوتاهمدتاش بیشتر از 80 دقیقه خاطرات و اطلاعات را در خود نگهداری نمیکند. او تئوریهای پیچیده ریاضی یا نام بازیکنان محبوب بیسبالاش را به خوبی به خاطر دارد اما خدمتکار ناچار است هر روز صبح که کارش را شروع میکند، خود را به او معرفی کند. گاهی روزها حتی بیش از یکبار!
به خاطر وضعیت پروفسور، خدمتکار تلاش میکند تا راههایی بیابد که بتواند با او به بهترین وجه کنار بیاید و کارش را انجام دهد. حتی شده برای 80 دقیقه!