درباره كتاب 'پرندهی اسرارآمیز':
در سال 1774 در دومین سفر اکتشافی کاپیتان کوک، در سرزمینهای دستنخورده پرندهای نادر به دام مکتشفان میافتد و پس از کشته شدن، تاکسیدرمی میشود. مجسمه تاکسیدرمی شدهی این پرندهی نادر سپس به انگلستان برده میشود و به ژوزف بانکز، طبیعیدان معروف میرسد تا آن را در مجموعة خصوصی خود نگهداری کند. پس از چند سال مجسمه این پرنده از مجموعهی بنکز ربوده میشود و از آن پس تنها نشانهی وجود چنین موجودی بر روی کرهی زمین، نقاشیای است که توسط معشوقه بنکز، از روی مجسمه کشیده میشود.
پس از گذشت 200 سال از این ماجرا و در قرن بیست و یکم گروههای متعددی با مطالعة کتابهای تاریخ طبیعی به این پرنده علاقمند میشوند. اما هریک از این گروهها به خیال فروش یا دستیابی به ژن پرنده هستند. در حین تحقیقات یکی از گروههای درگیر در این جستجو، آنها به داستان واقعی سرنوشت این پرنده کمیاب و صاحبانش در 200 سال پیش پی میبرند. (این معرفی با کمی تغییر از وب سایت خانه کتاب برداشت شده)
داستان با این جملات آغاز میشود:
"آن پنجشنبه شب من تا دیر وقت کار میکردم، مشغول تخلیهی جمجمهی یک جغد مرده بودم. بیرون از خانه ماه دسامبر بود، اما پشت میز کارگاه، گرمای چراغ باعث شده بود انگشتهایم عرق کند. دشوارترین قسمت عمل را انجام میدادم. آن جا که باید جمجمه را بسیار محتاطانه از گردن آزاد کرد، بدون این که به پوست آسیبی برسد.
از شدت تمرکز، پلکهایم بر هم میخورد، اما احساس میکردم کارم به خوبی پیش میرود و هنگامی که صدای نالهی تلفن را از پشت کارگاه شنیدم تصمیم گرفتم توجهی به آن نکنم. برای دعوت به نوشکده دیر شده بود و گرچه من تابلوی کارگاهم را پایین کشیده بودم و اسمم را از دفتر تلفن برداشته بودم، اما هنوز رفقا گه گاه مرا مییافتند.
باید پوست این پرنده را پر کنم ... آنها معمولاً در همین ساعات زنگ میزدند، اما آن شب حوصله نداشتم. تا این که به یاد کاتیا افتادم و نظرم را عوض کردم ..."