فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"جند روزی دیر رسیدهام اما هنوز میشود رد پای نوروز را همهجا دید. در همان سالن پروازهای ورودی که پر است از بنرهایی که به زبان روسی و گویش فارسی "نوروز مبارک" میگویند.
تاجیکها جشن نوروز را دو روز پیش در پایتخت برگزار کردهاند و برعکس ما که نوروز را در خانهها حبس میکنیم، آنها به ورزشگاه شهر میروند و تا میتوانند میزنند و میخوانند و میرقصند. حتی رییسجمهورشان، محترم امامعلی رحمان، هم پای ثابت این بزن و بکوب نوروزیست.
از نوروز که بگذریم، بهار و شکوفههایش از همان فراز شهر خودنمایی میکند. شکوفههای بادام و سیب و آلو، بنفشههایی که دوشنبه را فرش کردهاند و ترکیبی از نسیم و نم باران ..."