درباره كتاب 'گربهای که میخواست خانگی شود':
بعضی وقتها گربه خانگی برای اینکه هوایی بخورد، و دور و بر خانه قدمی بزند، بیرون میآمد.
یکبار، ببری او را دید؛ و برایش گفت که دوست دارد یک گربه خانگی بشود. گربه خانگی، خمیازهای کشید و گفت: اما تو نمیتوانی گرفته خانگی بشوی.
ببری گفت: چرا!؟
- چون من گربه این خانه هستم.
او این را گفت، و با تنبلی به طرف در - که برایش باز شده بود - رفت. اما وقتی ببری به دنبالش رفت، در، روی او بسته شد.
برای لجبازی با گربه خانگی هم که شده، ببری تصمیم گرفت هرطور شده، یک گربه خانگی بشود … (برگرفته از توضیحات پشت جلد کتاب)
(مخاطب کتاب گروه سنی "ب" و "ج" در نظر گرفته شده است)